سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آرشیو میهن بلاگ - پروانه وار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروانه وار


86/12/13 ::  10:30 عصر

واژه هایم همه از تکرار بی زارند
میدانند به عبث بازیچه این قلم بی مقدارند
هر نفس که واژه ای یاد کنم
او شوریده مرا طرد کند
مانده ام با چه واژه ای بنویسم ،
که او نام تکرار را نشنیده است
جمله ها ، واژه هایم را به مرور می گیرم
همه از دم تکراری است
همه منسوخ اند و در طلب بی نامی
من به دور اندیشم ،
تا در آنجا واژه ای سخت ،پراز نو یابم
ذهن کاوشگرم از دور میگذرد
آنجا واژه ای سرمست بر بلندا ایستاده فریاد میزند
بادلی پر زشوق گوید:
تو مرا بنویس که من آبروی تکرار را به بازی گیرم
قلمم از ان سرشار شود
واژه بر دفتر میکارد
آری مرگ فقط یک بار است ،
تهی از تکرار ،تهی از انکار

نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  10:29 عصر

قصه فردا
دلم از ترس به خود میپیچید
سینه ام نفس نفس می نالید
آسمان چشم خود آراسته بود
سایه بی آبرویم را دزدیده بود
من خدا خدا میکردم
مونس پروانه ای ام را صدا میکردم
گام به گام میرفتم
رو به اغوش فردا ،رو بروی ابهام
نگران بودم از اینکه فلک ،
قلب کوچکم را کور کند
وقت دیدار شده بود ، وقت لمس فردا
من جلو میرفتم ، پر از احساس نیاز و وحشت
جنس من غرور روزگار حس میکرد
ولی افسوس که خدا غرور روزگارش را خوب شکست
پرده ابهام فردایم را ببست
پرده ها با نور او بی رنگ بود
چشمهایم با لمس او سرمست بود
آری ، با لطف پر احساس او
فردای من رنگ بی فردایی نبود

نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  10:12 عصر

غم من ،مونس من 

 

ای تو ای غم ، ای همه هستی من
                          ای تو شیرین تر از حس خوشبختی من

من تو را یافتم از میان درد

                           از پس وحشت و بوسه های زرد

از میان کوچه های انتظار

                          از همان لحظه که جان داد بهار

من از آن روز به تو دل بستم

                          همچو پروانه به شمع پیوستم

 گاه گاه گریه میکنم برای تو

                           برای نام و قلب  با صفای  تو

برای لحظه لحظه ها ی سرد

                           که بودی هم اتاق زجه ها ودرد

امیدها برای رفتن بی تاب شدند

                            شمع ها گفتند ترانه ای و در خواب شدند

سایه ها بهانه را دزدیدند

                           از پریشانی خنده ها نالیدند

شبح و ستاره ها مسخ شدند

                          شب و روز پروانه ای ام تلخ شدند

اما همه جا تو بود ی با من بیدار

                           ای تو مونس لحظه های تب دار


               


نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  10:11 عصر

انتظار

 

سکوت در اتاقش حکومت میکند ،قلمش در میان سطر ها آشفته و پریشان میخزد ،

صفحه ها تک به تک سفیدی خویش را به واژه میسپارند ، مرگ شب نزدیک است ، گامهای قلم تند تر میشود .

ذهنش پر است از واژه هایی که از لحظات مه الود اندوه برایش یادگار مانده ، گوشش اکنده از طنین جیغ هایی است که در نیمه شب های وحشت از گلوی نازکش تراویده بود و وجودش سرشار از انتظار .

انتظار ،شاید انتظار با مفهوم ترین واژه ای بود که در ذهنش بود ، اری بهتر از هر چیز می توانست انتظار را معنا کند . اندکی اندیشید برای لحظاتی قدمهای قلمش سنگین شد .واژه ها واژه برای انتظار در ذهنش میگذشت و تصویرها تصویر ، چشمهایش از قلم سبقت گرفتند و معنای انتظار را بر صفحه دفترش نگاشتند ، اری چشمهایش هم با تمام وجود انتظار را معنا  کرد . قلمش با چشمهایش هم واژه میشوند ، نور شمع رو به فراموشی است ،معنای انتظار همچنان ادامه دارد...


نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  10:9 عصر

نگاهت میکنم  ،

برایت میگریم ،

صدایت میکنم

 

 یا مهدی

انگاه که با ارزوی  امدنت به سقف نیلی  زمین مینگرم  نگاه چشمان منتظرم را ببین ،

انگاه که برای شنیدن تک تک قدمهایت لحظه شماری میکنم صدای محزون قلب بی قرارم را بشنو. انگاه که وجودم مملو  از نفس هایی است که هر دم به امید بوی  تو در سینه ام به جریان میافتد بگذار  اندکی  عطر گرد و غبار قدمهای تو به انان روح زندگی بخشد.

بگذار بگویم بگذار بگویم یا مهدی در کوی تو به انتظار نشسته ام  تاکه روزی نسیم ازادی را برای قلب محزونم به ارمغان بیاوری ،تا که روزی که با برق تیغ پر التهابت بنیان شب  را به لرزه در اوری ،منتظرم تا روزی تو بیایی و جویبار  حسرت را از چشمان تک غنچه های ازادی بزدایی.

تا که روزی که بیایی و دگر ان روز پروانه پر و بالش سوخته نباشد.

 
نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  10:4 عصر

بزودی این ژست در دسترس قرار میگیرد
نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  10:1 عصر

لاک پشت

 

امروز داشتم آلبوم عکسای قدیمی رو نگاه میکردم عکسای بچگیمونو . یادش بخیر خیلی زود گذشت .چشمم به یه عکس از تو افتاد که لاک پشت کوچولو تو که خیلی دوستش داشتی تو دستت بود . عکس اون لاک پشت منو به  یاد اون روزی انداخت که تو تو کوچه بادکنک منو ترکوندی ،خیلی ناراخت شدم اخه من بادکنکو خیلی دوست داشتم هنوزم بعضی وقتا با بادکنک بازی میکنم . اون روز وقتی بادکنکمو ترکوندی زدم زیر گریه ، باهات قهر کردم و دویدم طرف خونمون .

تو رفته بودی پیش مامانت و بهش گفته بودی که بادکنک پروانه رو ترکوندم بهش گفته بودی چیکار کنی که پروانه دوباره باهات دوست بشه. مادرتم بهت گفته بود برو هر چیزی رو که خیلی دوستش داری به پروانه بده.درست یادمه اومده بودی خونمون از مادرم میپرسیدی پروانه کجاست منم واسه اینکه تو منو نبینی در اتاقو رو خودم بستم . اومدی طرف اتاق در زدی و گفتی پروانه جون بیا بیرون میخوام یه چیزی بهت بدم ، اونوقتا خیلی ناز میکردم بهت گفتم از اینجا برو دیگه نمیخوام ببینمت ، پسر بد نمیخوام دیگه با تو دوست باشم .

بالاخره با اصرار مادرم در رو باز کردم دستتو دراز کردی و یه چعبه بهم دادی ، اون لبخندی رو که موقع دادن جعبه رو لبات بود هیچ وقت فراموش نمیکنم  یه لبخند که تو اوچ سادگی وو صداقت و خوشحالی بود .فورا در جعبه رو باز کردم با دیدن لاک پشت توی جعبه از ترس با تمام وجود جیغ کشیدم  جعبه رو پرت کردم و دوباره رفتم تو اتاق و در رو بستم.

صدای گریه تو رو از پشت در میشنیدم . با همون گریه شروع کردی به حرف زدن ( این قسمتو با لحن شیرین  یه پسر شش ساله بخونین )

"" پروانه به خدا من نمیخواستم تو رو بترسونمت ،اصلا نمیدونستم که تو از لاک پشت میترسی ، من به مامانی گفتم چیکار کنم که پروانه دوباره باهام  بازی کنه .

اونم گفت هر چی که خودت بیشتر از همه دوست داری برو بهش بده تا باهات اشتی کنه . منم دیدم بیشتر از لاک پشتم هیچ چیزی رو دوست ندارم واسه همین لاک پشتمو برات اوردم . پروانه بیا بیرون هر وقت مامانم واسم بستنی خرید خودم نمیخورمش میدم به تو ، پروانه بیا دوباره باهم بازی کنیم دیگه بادکنکتو نمیترکونم""

مشتتو میکوبیدی به درو میگفتی پروانه پروانه بیا بیرون منم زدم زیر گریه و اومدم در و باز کردم با خوشحالی دستمو گرفتی و گفتی پروانه با من اشتی میکنی ، گفتم اره من و تو دوباره با هم دوستیم . یهو اشاره کردی به مامانم و گفتی پروانه  مامانت چرا گریه میکنه ( آخه  مامانم با دیدن این صحنه اشکش در اومده بود )


نویسنده : پروانه عاشق(امید)

   1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
163308


:: بازدید امروز :: 
8


:: بازدید دیروز :: 
4


:: پیوندهای روزانه::

:: درباره خودم ::

پروانه وار
پروانه عاشق(امید)
نام من پروانه پیشه ام تنهایی جسم من کوچک ،قلب من زلال آب بالهایی دارم به زیبایی لحظه وصال روزگارم رنگارنگ گاه آبی ، گاهی زرد گاه سیاه ، گاه فراتر ازهر رنگ تک قلمی دارم، گاه گاهی مینویسم از اندوه این دل تنگ از صدای زجه شب من امیدی دارم یک امید شیرین زنده ام با تبسم این امید من وصال را از امید میخواهم

:: لینک به وبلاگ :: 

پروانه وار

:: دوستان من ::

عاشق آسمونی
● بندیر ●
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
تفریح و سرگرمی و آموزش های مختلف
آدمکها
نور
سوماموس
مبانی مهندسی کامپیوتر
بهونه های بارونی
* روان شناسی ** ** psychology *
ریکی
لیلی
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان متالورژی
عشق سرخ
حب الحسین اجننی
آوای ققنوس
یادداشت های عاشقان جوان
عــــشقـــــولـــــک
در قلمرو سکوت
امیدزهرا omidezahra
ESPERANCE
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
همسفر عشق
lovlyworld
اضطراب و پرخاشگری و افسردگی
اقاقیای من
دیــار عـاشقـان
مشاوره و مقالات روانشناسی
بگذار تو معشوقم باشی
بیشه عشق
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
قدرت شیطان
بهترین وبلاگ سرگرمی ، تفریحی
.•¤ خانه آرزو ¤•.
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
اس ام اس عاشقانه
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
زیر آسمان خدا
سرزمین آرزوها
انتظار
**** نـو ر و ز*****
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
Lovely
جاده خدا
آسمان عطش
عارفانه ها و عاشقانه ها
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
زندگی برای عشق
زندگی
بزرگترین ژرتال دانلود پارسی زبانان
سامانتا
سکوت مرگبار
کورسو
دیوونه خونه من
خاطرات یک دانشجوی مشروط
دختر خیره سر
سکوت دل (نغمه )
پسر کاتاتونیک - داستان کوتاه
پاتوق عاشقان
فصل بارونی
پسر بارانی
سکوت دل (ابجی مرژی)
سکوت (ناگفته های ناتمام)
بهار من
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
omid(love)sara
شناسنامه یه زندونی
تنهایی
دانلود بهترین موزیک ها با محمد
ازمان مجازی تجاری و بازرگانی
عشق به خدا
حکایت هجران
دنیایی برای بودن با فرشته آسمانی
یه موج عاشق
هر چه می خواهد دل تنگت اینجا هست
شالی شالیم/م-ر
آبی اسمان
ترانه های تنهایی
هیام
ساز و برگ
هرچی بخوای پیدا میشه
تقدیر و زندگی
ترنج خاتون
شعر و شاعری
همیشه غایب
آخرین اخبار فوتبال ایران
اشک هایم را کجا خواهی نوشت
کلبه فرهنگی حسین اکبری نودهی
تیر باران عشق
غم تنهایی
به نام خداوند عشق وزیبایی
عقده دل
تبلیغات رایگان
پسران آفتاب 21
آسمان غمگین است (ماشی خانوم عزیز)
یاران مهدی (عج)
صبا رایانه ( یه وبلاگ خوب و دوست داشتنی)
سلام خشک شده(زهره عزیز)
همیشه عاشق
انتظار (فرشته خانوم گل)
آفتاب شرقی
مرد تنها (غم قطره)
چرندوپرند
diplomacy
شعر
پسران جوان
آریستا پورتال جامع ایرانیان

:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::

حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .

:: مطالب بایگانی شده ::

آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389

:: موسیقی وبلاگ ::

سفارش تبلیغ
سفارش تبلیغ
C:\Documents and Settings\OmidGs\Desktop\00.html