پروانه ها ميدانند که در اين دنيا ظلمت حکم فرماست . پروانه ها ميبينند که چگونه گلهاي مهرباني زير پاي انسانها لگد ميشود . پروانه ها ميشنوند ترانه هايي که از چک چک اشکهاي معصوم آفريده شده اند .. پروانه ها لمس ميکنند "گونه هاي خيس من و تورا که با باران جدايي نم ناک شده اند. پروانه ها ميگريند "براي روزهايي که ديگر هيچگاه باز نخواهند گشت .. بيا تا پروانه وار در آسماني که عشق را ميپرستند پرواز کنيم"بيا تا با بالهاي بي قرارمان پرواز کنيمو بر تمام هستي دنيا پشت کنيم"بيا تا پروانه وار همسفر نسيمي شويم که ما را به سرزمين آرزوها ميهماني کند.. بيا تا پروانه وار پرواز کنيم..