هر كه را ديدم به راز عشق محرم ساختم
خويش را در عاشقي رسواي عالم ساختم
شمع را ديدم كه از راز شب وصل آگهست
صبح چون نزديك شد كارش به يكدم ساختم
آنچه دل را بيم آن ميسوخت درد هجر بود
آخر از نا سازگاري گردون به آنهم ساختم