تو مرا خواندي و پروانه شدم
مست بي باده و پيمانه شدم
واي از قامت پر هيبت تو
واي از جاذبه ي چشمانت
واي از سحر کلام نابت
تو خودت مي داني
دل من باز شده بي تابت
راستي يادت هست که به من مي گفتي نريان اسب سيه يال مني
و من سرکش و مغرور چه رام ماديان تو شدم
شوق پرواز مرا مي شکفد
تو به من بال بده
تو به من در تب اين خاطره ها
فرصت تکرار بده
باز شاعر شده ام
تو به من واژه بده
تو به من ساز بده
تو به من قدرت پرواز بده