پروانه وار
89/4/29 :: 6:25 عصر
سر اومد هم صدایی
نمون دیگه سر دوراهی
پلیه رو آتیشا جدایی
بگو من فقط یک عابرم اگه که نرفتی از خاطرم
من باید از تو بگذرم برم
نمیشکنه بین ما دیوار زندون فاصله ها
می دونی چه بی رحمی تنهایی
ولی من به تو راهی ندارم
دلو تو آتیشت جا میذارم
کاشکی ندونی هنوز دوستت دارم
************
************
بذار آفتاب رو سرت بباره
دوباره عشق رو دلت پا بذاره
این غمو کس دیگه ای از دلت در بیاره
نمی گم که از تو دلگیرم
نگو که با دلتنگی میرم
نگو از زندگی سیرم تا بیمرم
***********
***********
فکر می کردم آسونه
جای پات روی دل نمی مونه
از خاطرت می پرسم کجایی؟
اگه چه سوزوندم حاصلم
فکر نکن که از تو غافلم
می بره طوفان ساحلم دلم
آسمونم می باره
مثل دل ما دلش غم داره
نمونده پیش تو واسم جایی
خزونم فصلی از این دنیاست
عاشق تو زندون غم تنهاست
اما عشق من و تو رویایی بی فرداست
************
************
بذار آفتاب رو سرت بباره
دوباره عشق رو دلت پا بذاره
این غمو کس دیگه ای از دلت در بیاره
نمی گم که از تو دلگیرم
نگو که با دلتنگی میرم
نگو از زندگی سیرم تا بیمرم تا بمیرم
88/6/15 :: 11:48 عصر
مثل اون روز اول الانم پرت و بی حواس شدم
حصار زندان ذهنم را با دلی سرد و تنها به روی تک زندانی اش باز میکنم،
مرغ آرزویت با شوقی بی انتها از زندان پر می کشد ،
حتی در آخرین لحظه پرکشیدنش هم حقیقت با تو نبودنم را باور نکرده ام
پشیمانی ها و سرزنش ها یک به یک قلب زجر کشیده ام را دو چندان مغموم میکند
من تک و تنها و رنجور آماده پذیرایی از حسرتی بزرگ در سینه میشوم ،آماده پذیرش سرونوشت
اما نه این سرنوشت نبود ، این نتیجه همه لحظه هایی بود که باید قفل سکوت را با پراحساس ترین واژه هایی که این زبان میتواند زمزمه کند میشکستم و موجی پر خروش را به ساحلی آرام و امن می رساندم اما ......
تا کی آخر چو بنفشه سر خجلت در پیش، حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
88/4/8 :: 11:46 عصر
بالهای صورتی ام آماده پرواز در اوج و دلم قهرمان فروپاشی پیله های زشت و خاکستری،
قلمم اشک شوق بردیدگان دارد ،ذوق زده است برای نوشتن فصل سبز آرزوهایم،
فردا توبره خواب آلود زندگی ام را پر از جوانه های امید خواهم کرد،میخواهم برای
خودم دنیایی بسازم ،همان دنیایی که سالهاست در رویاهایم هوس زیستن در
بیشه های خوش ذوقش دارم،با لبخندی پر امید به روزگار طعنه ای تلخ میزنم و
گذشته ام را از حسرت و ناکامی به هیجانی شیرین وا میدارم .
88/1/25 :: 12:14 عصر
تقدیم به ماه بانوی مهربان
به قصد سبز با تو قد کشیدن به ناز رویت با غزل چمیدن
در آرزوی عطرت ای شاخه عقاقی زدم جوانه در هوای عاشقی
به جستجوی حیرت نگاهت به وصف سرخ لعل دلربایت
نوشتم این بار با هوس ترانه فرو شکستم این بغض شاعرانه
شدم روانه به آسمان قصه شد پاره پاره تار و پود واژه
به دل رسیدم کنج زلف مهتاب شدم ترانه ، پر خروش و بی تاب
به شب تیدم مستی ستاره خنک برقصید باز نسیم شبانه
زدم شبیخون به سکوت کوچه شکستمش با موج پر خروش شعله
نه ترس شب ماند و نه سرد کوچه نه خجلت دوش در کنج تنگ کلبه
شکوه شعرم شد جنس تو ای پیاله می خواست که از ذوق تا سحر بباره
بخواندمش با هرم داغ سینه تو گفتی ای گل عشق من همینه
87/10/21 :: 7:34 عصر
یه درد دل
دست خط خرچنگ قورباغه ای ام بهتر شده ،دیگر مثل گذشته حسرت زیبا نوشتن را در دل ندارم ،اما چه فایده که هنوز هم نمیتوانم خرچنگ قورباغه های زندگی ام را هموار سازم .
هنوز هم از طلوع تا غروبم بی حاصلی موج میزند ،حتی غرق شدن در بازی واژه ها هم نمیتواند دقایقی مرا به آرامش برساند.
خوب می دانم که دیگر پرپر زدن نیز برایم هیچ سودی ندارد اماای کاش ،ای کاش هنوز هم اندکی سودای پرواز گذشته را در سر داشتم ،شاید به امید آن لحظه هایم آسان تر مهر فراموشی میخورد.
گاه می نشینم و ترانه های گذشته را زمزمه میکنم ،می دانم جز اشک برایم چیزی به ارمغان نمی آورد اما همان قدر که مرا با لحظه های باتو بودن پیوند می دهد برایم کافی است ،افسرده تر میشوم اما همان چکه اشک ها به من آرامشی کم رنگ می بخشد و شاید هم بذر دیگری از امید در دلم می کارد ولی این تازه شروع قصه است ،پایان آن آنجاست که وقتی امروز را مینگرم و هیچ اثری از بذر های گذشته را نمیابم دوست دارم این غنچه را نیز همین جا به دست نیستی بسپارم تا برایم دلخوشی مترسک واری به وجود نیاورد.
87/8/3 :: 8:24 عصر
در رنگهای مغلول این نقاشی گم میشوم ،دوست دارم جلو چشمانم عینکی سیاه باشد تا بتوانم آینه نقاب دار فردا را ساده و یکرنگ بیابم ،اما افسوس که چشمانم تاب لحظهای تزویر را در خود نمی بیند .
به ناچار با روح خسته ام همراه میشوم ،با چشمان کوچکم به به دنبال تارهای امید نقش بسته بر غل و زنجیر این نقاشی شوم میگردم ،شاید این تارها مرا در افقی دور به بیشه فریبانه پروانه ها برساند.
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
:: کل بازدیدها ::
165220
:: بازدید امروز ::
13
:: بازدید دیروز ::
6
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
عاشق آسمونی:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .
:: مطالب بایگانی شده ::
آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389
:: موسیقی وبلاگ ::