پروانه وار
86/12/13 :: 7:30 عصر
باز هم طنین صدایت را در گوشم احساس میکنم
- پروانه خدا مگه اون دو تا بالتو نشکنه بگیر بخواب دختر چقدر شعر میخونی .
- خوابم نمیاد ، بیا یه شعر واست بخونم اگه خوابت برد هر کاری دوست داری با این بالای من بکن .
و باز هم همان ترانه را خواهم خواند :
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد ، از این خاک غریب
که در ان هیچ کسی نیست
که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
پشت دریاها شهری است ،که در ان وسعت خورشید به اندارزه چشمان سحر خیزان است
همچنان خواهم خواند ، همچنان خواهم راند
قایقی باید ساخت
- اخه تو با اون دو تا بال کو چولوی نازکت میخوای تا کجا بری .
- مگه نمی بینی میخوام یه قایق بسازم ، با بالای قشنگم که نمیخوام برم .
- اخه از کی تا حالا یه پروانه تونسته قایق بسازه .
- راست میگی تنهایی نمیتونم ، راستی تو کمکم میکنی ؟.
- بعله که کمکت میکنم ، من به اضافه تو با اون دو تا بال قشنگت یه قایق میسازیم که همه انگشت به دهن بمونن .
- پس بریم شروع کنیم من میشم اوسا ، تو هم میشی شاگرد ، شاگرد من عجله کن باید هر چه زودتر کار ساخت قایق تموم بشه، قایق باید هم بادبان داشته باشه ، هم پارو
- حالا چرا هم پارو هم بادبان
- اخه میخوام خیلی زود برسیم ساحل ، تازه باید حسابی محکمم باشه اخه مگه نمیدونی موجا خیلی بزرگن اگه قایقم کوچیک و بی رمق باشه زود غرق میشیم
- وای پروانه تو چرا نرفتی قایق ساز بشی
- مگه نمیدونی بالای من نازک و ظریفه طاقت کار سختی مثل قایق ساختنو نداره الانم این قایقو تو بای د درست کنی
- چشم قربان
- پس پاشو شروع کن تنبلی در نیار
- اوه حالا بیا و درستش کن اخه دختر کی تو نصف شب قایق ساخته که تو میخوای بسازی.
-
و چه شبها که با این زمزمه ها گذشت ....
راستی هیچ وقت به قولت عمل نکردی ، هیچ وقت بهم کمک نکردی که یه قایق بسازم .
چرا به فکرم نبودی هان چرا؟؟
اخه من چطوری تک وتنها بدون قایق از این دریای پر موج که میتونه صد تا پروانه مثل منو غرق کنه خودمو به ساحل برسونم ؟ جواب بده دگه چرا جواب نمیدی.
چرا پروانتو تنها گذاشتی ، چرا فکر نکردی یه دختر مثل من طاقت اینهمه تنهاییو نداره .
تو خودت بهم گفتی که تو یه پروانه لوس و خیالبافی که فقط به درد بهونه گیری و لوس بازی میخوره و هیچ وقت نمیتونه از تو خیال بافیاش بیرون بیاد و حقیقت شمعو بفهمه . اخه تو که میدونستی پروانت طاقت سوختن روی شعله شمعو نداره چرا وبی کس و تنها ولش کردی و رفتی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بالهای پروانه ای در اتش بسوخت
اه و صد وای اخر که این اتش فروخت
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
:: کل بازدیدها ::
165957
:: بازدید امروز ::
5
:: بازدید دیروز ::
8
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: لینک به وبلاگ ::
![]() |
:: دوستان من ::
عاشق آسمونی:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .
:: مطالب بایگانی شده ::
آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389
:: موسیقی وبلاگ ::