پروانه وار
86/12/13 :: 7:35 عصر
کاش آنروز گرمای برق نگاهت شعله خاموش قلبم را بر نمی فروخت ، کاش آن لحظه درهای دلم را به روی نسیم خوش محبتت میبستم ،کاش ان لحظه زیر خاک بودم و نوای دلنواز عشقت را احساس نمیکردم ، کاش در هجوم پر تلاطم امواج ویرانگر عشقت سرود سستی وجودم را فرا نمیگرفت ، کاش دیوانه ای بودم و هیچ نمیفهمیدم .
گاه از خود میپرسم چه شد که با اندک نگاهی پایه های کاخ غرورت همچون تارهای بی ثبات عنکبوت از هم گسیخت . اه که خانه عنکبوت هم از ستون های خانه دل من محکم تر محکم تر است .
مجنون در پی لیلی کوه را نشانه گرفت اما او با من چه کرد که اینگونه ساده و ارزان تا ابد قفا خور سیلی جان گداز عشقش شدی ، با کدامین ترانه مد هوشت ساخت که اینگونه چون پروانه ای روی شمع از خود بی خود شدی و مست و حیران ، سرگردان نا ابادیهای بی بنیان سرزمین عشق شدی .
اه که امروز دلم پر از حسرت و اندوه عشق درو غین توست . شبها تنهایی و سکوتم را با تاریکی تقسیم میکنم ،گوشه ای مینشینم، پاهایم را تکیه گاه صورت پریشانم میکنم ، ارام ارام صدای هق هقم را به گوش باد میرسانم تا شاید اشکهایم شعله عشقت را در دلم خاموش کند.
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
:: کل بازدیدها ::
165262
:: بازدید امروز ::
55
:: بازدید دیروز ::
6
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
عاشق آسمونی:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .
:: مطالب بایگانی شده ::
آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389
:: موسیقی وبلاگ ::