پروانه وار
86/12/13 :: 7:36 عصر
امروز میخوام واسه اونی که خیلی دوستش دارم ، ائنی که حاضرم واسه یه لحظه دیدنش هر کاری بکنم ، واسه اونی که همه دنیای منه یه نامه بنویسم .
میدونم این نامه هیچ وقت بدستش نمیرسه و اون هرگز نمیخونتشاما اینجوری شای د یه خورده دلم اروم بشه .
تمام تلاشمو میکنم تا دست خط خرچنگ قورباغه ایمو یه خورده بهتر کنم اما نه با همون خط همیشگی خودم بههتر میتونم اون چیزی رو که تو دلمه بنویسم.
به نام انکه دل را مخزن مهرو محبت نهاد
عزیزم همه ادما وقتی همدگه رو میبینن ، وقتی میخوان با هم ارتباط برقرار کنن به همدیگه سلام میدن ، من و تو از این قانون جدا نیستیم پس اول کلام یه سلام تقدیمیت میکنم یه سلام مثل اون اولین سلامی که تو بهم دادی یادنه چه جوری بد ، اروم اومدی جلو درست حر سینشو سه بار تکرار کردی بعدشم بقیه کلمه رو با سرعت زمزمه کردی سس سلام .
اون سلام تو بهترین سلامی بود که شنیده بودم یه سلام گرممثل شنای افتاب خورده ساحل ، زیبا مثل دونه های خوش رنگ انار ، پاک مثل شبنم روی برگ گل ،خوشبو مثل شکوفه های سفید نارنج.
این از سلام حالا میخوام حالتو بپرسم اما من میخوام فقط از احوال دلت بپرسم ، میخ.ام بدونم هنوزم دلت یه ذره اون گوشه گووشه ها یه جا واسه من داره یا نه وقت اجاره ما دیگه تموم شده و مارو انداخته تو کوچه.
خوب بعد سلام و احوالپرسی واسه چند لحظه هم که شده فکر کنم تو الان پیش منی توی یه باغ سرسبز داریم قدم میزنیم من دوباره شیطنتم گل میکنه و شروع میکنم به دویدن با صدای بلند داد میزنم اگه میتونی بیا منو بگیر . تو هم یه نفس دنبالم میدوی . از دویدن که خسته شدیم میریم روی یه تابی که روی شاخه یه درخت بزرگه میشینیم ، دستمو میاندازم دور گردنت ، سرمو رو شونت میذارم و تا عمق وجودم عطرتو استشمام میکنم ? اونجا دوست دارم تو واسم حرف عاشقونه بزنی ، همون کلماتی رو که منو تا اوج به پرواز در میاره تو ی گوشم زمزمه کنی :
- پروانه میدونی چرا اینقدر دوست دارم
- چرا؟؟؟
- چون تو زیباترین ، ظریف ترین و پاک ترین پروانه دنیا هستی ، پروانه هر وقت به صورتت نگاه میکنم مثل اینکه دارم میون یه دریا با موجای اروم پارو میزنم ? نفسات مثل نسیمی میمونه که داره مجا رو اروم اروم به ساحل میرسونه . چشمای قشنگت فانوس دریایی منه اگه یه لحظه خاموش بشه راهمو تا ابد گم میکنم ، پروانه میدونی شبنم روی گلبرگ نشونه چیه ؟ وقتی تو پیش گلا میری گلا از قشنگی تو خجالت زده میشن و شرمشونو با شبنم نشون میدن . اخه هر وقت گلا ی قشنگتو میبینن تا ته دلشون احساس کوچکیو کمبود میکنن .
- از رو تاب با ناز و عشوه بلند میشم اروم اروم پاهامو از رو زمین بلند میکنی و منو تو بغلت میگیری منو تا لی چشمه میبری ، رو پاهات میشینمو تو با موهام بازی میکینی . همونجا سرمو رو سینت میذارمو و خوابم می بره ..............
خوب خیال بافیام تموم شد نمیدونم برمیگردی پیشم یا نه ولی اگه یه روز برگشتی دوست دارم این رویامو هر چند یه گوشه کوچیکشو به حقیقت تبدیل کنی اخه هر شب به این امید چشمامو میبندم که تو صبح پیشم باشی .
خوب دیگه باید کم کم ناممو تموم کنم هر چند که هیچ وقت دوست ندارم این کارو بکنم باهات خداحافظی نمیکنم، این کارو از خودت یاد گرفتم، یادته وقتی تو هم از پیشم رفتی باهام خداحافظی نکردی پس بدون خداحافظی مینویسم پایان ......
خوب ناممو چه طوری به دستش برسونم من که هیچ ادرسی ازش ندارم
صبر کن شاید دوستم قاصدک بتونه اینکارو برام انجام بده اما نه اونم مثل خودم اونقدر ضعیفه که انجام دادنش براش خیلی سخته . پس بازم این نامه رو هم مثل بقیه نوشته های بیخودیم مچاله یکنمو میاندازمش تو سطل اشغال چون میدونم هیچ وقت اون برنمیگرده هیچ وقت .
به امید چه زنده ام هرگز ندانم
به تمنای چه میخواهم بمانم هرگز ندانم
دفتر عشق را سطر سطر مینویسم
شاید برای ان زنده ام باز هم ندانم
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
:: کل بازدیدها ::
165360
:: بازدید امروز ::
31
:: بازدید دیروز ::
14
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
عاشق آسمونی:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .
:: مطالب بایگانی شده ::
آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389
:: موسیقی وبلاگ ::