پروانه وار
86/12/13 :: 9:52 عصر
امید به مهمانی امده و گرد و غبار غم را زدوده است سیاهی ها رخت بر بسته اند و نور در دلم موج می زند
از وقتی اومدی پیشم
ای مست تو پروانه ها ، بی تاب تو ثانیه ها
ای ساقی میخانه ها، ترنم الاله ها
شب بوی باغ دل من ، سرخی خون رگ من
تو وجودم خونه داری ، مثل بهار مثل چمن
با تو دیگه تار نمیشه شبای بی مهتاب من
شیشه تنهایی شکست ،اون بغضای نیمه شبم با تو دیگه بارشو بست
دیگه کنج دل من غبار غم جا نداره
جاش یه تیکه نور جنس خودت یه لونه بزرگ داره
قصه کابوس سیاه، پاهای خسته میون راه
انگار دیگه سر اومده ، شبا شده یه پارچه ماه
از وقتی اومدی پیشم بلبله باز قصه میگه
قصه پروانه و گل با صد ناز و عشوه میگه
آسمونه آبی شده ، خنده ها با معنی شده
حالا دیگه گریه هامون اونام از سر شادی شده
تو کلبه کوچیکمون سیاهی جایی نداره
ساعتمون خواب نمیره وقتی که بارون میباره
نوشته ها رنگی شدن ، بدون دلتنگی شدن
شعرای سفید و بی قافیه اونام با معنی شدن
ستاراه آیندمون باز داره چشمک میزنه
میدونی که باز تو پیشمی مثل گلا بی بهونه
بالای پروانه ما باز دوباره قشنگ شده
دستای تو از آسمون بهش خال سرخابی داده
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
:: کل بازدیدها ::
165279
:: بازدید امروز ::
3
:: بازدید دیروز ::
69
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
عاشق آسمونی:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .
:: مطالب بایگانی شده ::
آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389
:: موسیقی وبلاگ ::