پروانه وار
86/12/13 :: 9:53 عصر
من و بارون
من همیشه بارونو خیلی دوست داشتم. اخه هر وقت بارون می باره بالای قشنگمو باز میکنم تا قطره های بارون هر چی سیاهی و زشتی رو از روی اونا پاک کنن.
بارونو خیلی دوست دارم چون احساس میکنم سرنوشت من و بارون شبیه هم هستش . میدونی اون قطره های بیچاره هم از همدمشون ابر جدا میشن و با حسرت روی زمین جون میدن ،دونه های بارون هم مثل دل من زلال و پاکن ولی وقتی میان رو زمین ، زمین انچنان سیلی محکمی بهشون میزنه که بیچاره ها ریزه ریزه میشن و همونجا می افتن . مثل قلب من که وقتی تو رفتی خرد شدو ریزه ریزه هاش رو زمین ریخت.
اما میدونی قشنگترین شباهت من و بارون کجاست ؟!!! زمین با همه بی رحمیش وقتی ریزه ریزه های بارونو میبینه که دارن جون میدن دلش به رحم میادو از کاری که کرده پشیمون میشه و برای اینکه کارشو جبران کنه همه اون ریزه ریزه هارو جمع میکنه ، اونا رو دوباره کنار هم میذاره و از اون قطره های کوچولو یه رود بزرگ و پر اب میسازه مثل تو که دوباره پیشم برگشتی ، ذره ذره قلب شکستمو دوباره کنار هم گذاشتی و از پروانه دلتنگ و پریشون مثل گذشته یه پروانه قشنگ و مهربون ساختی تو اومدی پیشمو دستای کوچیک منو دوباره تو دستای گرمت گذاشتی دوباره بهشون نرمی و لطافت دادی دوباره بهشون قدرت زندگی کردن دادی ، با صفای وجودت همه دلتنگیارو از دلم پاک کردی و کاری کردی که من همه گذشته رو فراموش کنم تو هم مثل زمین کارای گذشتتو جبران کردی..و الان منو تو باهم زیر بارون داریم قدم میزنیم
باز صدای بارونه
این صدای مستونه
باز میخواد که با ابرا
صادقونه بنشونه
عشق رو تو این دل دیوونه
باز صدای رقص ابر
توی گوش یک حیرون
توی گوش یک عاشق
توی گوش یک مجنون
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
:: کل بازدیدها ::
165277
:: بازدید امروز ::
1
:: بازدید دیروز ::
69
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
عاشق آسمونی:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .
:: مطالب بایگانی شده ::
آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389
:: موسیقی وبلاگ ::