پروانه وار
86/12/13 :: 9:59 عصر
کی میگه حرفم دروغه؟؟!!
باز هم غروب شد ، باز هم تک برگی از رویاهای رنگ رنگ من زیر پای دیو زمان جان میسپارد .باز هم قلب نا امیدم از امید تهی میشود ، سر به زانو میگذارم ، صفحه صفحه های دفترخاطرات زندگی در ذهنم ورق میخورد ، به فصل کودکی که رسید توقفی کوتاه میکند آه چه لحظه هایی بود کودکی ، قلبم پر از امید ، وجودم همه احساس ، چشمهایم پر فروغ بود و روحم از امواج مستانه غرور به خود میبالید . ثانیه هایم را سبکبالانه در رویاهای شیرین پرواز میکردم وشیرینی شهد ناب گلها را با تمام وجود احساس میکردم.
دفترخاطرات ذهننم با حسرتی تلخ میبندم و به نظاره امروز مینشینم . امروز پروانه قلبش غمگین است ، هیچ لبی نیست که بر گونه هایش حتی از سر دلسوزی بوسه ای بگذارد ، هیچ ابری نیست که بر کویر خشک دلش قطره ای بباراند ، هیچ دستی نیست که اندکی مرحم بر بالهای نازک شکسته اش بگذاردو در هز غروب ترانه همیشگی را بر زبان جاری میسازد
من میگم اونجا زیر بارون واسه قطره سر پناه هست
اون بالا میون ابرا واسه ماه یه تکیه گاه هست
کی میگه خونه خورشید پره نوره گرمه گرمه
شاید اونجام اندازه یه کلبه جایی هست که سرده سرده
کی میگه توی بیابون هیچ گلی خونه نداره
شایدم یه بغل پر از شقایق خیلی وقته اونجا موندگاره
اما اینجا تو کلبه من حتی شمعم بی پناهه
هر کی که دلش میگیره تک و تنها بی تکیه گاهه
اینجا هیچ گل و گیاهی توی خاک ریشه نداره
کی میگه حرفم دروغه اگه هست دلیل بیاره
منه پروانه تنها خیلی وقته اینجا مردم
وقتی که تو بازی عشق از گل و شکوفه بردم
اما عشق با همه احساس همه خوبا رو بد کرد
چهره پروانه قشنگو زشت وتاریک تا ابد کرد
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
:: کل بازدیدها ::
165362
:: بازدید امروز ::
33
:: بازدید دیروز ::
14
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
عاشق آسمونی:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .
:: مطالب بایگانی شده ::
آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389
:: موسیقی وبلاگ ::