پروانه وار
86/12/17 :: 10:14 عصر
زمزمه پروانه با خدا
خدای من خدای پاک و مهربان، لحظه به ندای پروانه ای مغلوب گوش فرا ده ، بگذار حرف هایم برایت بگویم، حرف هایی پراز حقایق ، درد هایی که تو ای خدا خود نوشتنش را به من آموختی تا به سوالات گنگ کودکانه ام پاسخی داده باشی
روزگاری بود پر از لطافت بالهای پروانه ،پر از لمس خنده های کودکانه ، کوچک بودم و آینده ام مبهم اما در میان همان خط خطی های بی معنا که بر لوح آینده ام نقش بسته بود سر کلاف امید را میتوانستم پیدا کنم . ذهنم پر بود از خیال پرواز، و خیال مرا شاهزاده پروانه ها می نامید .
آن روزها بزرگترین آرزویم این بود که روزی بتوانم نام رنگارنگ خویش را درست زمزمه کنم ،بلند و شیوا بگویم پروانه و زبان معصومم حسرت لمس (ر) را نداشته باشد.
و اگر خدا روزی در خانه ات را به رویم باز میکردی از تو میپرسیدم که خدا چرا سوسک های سیاه زشت را آفریدی.
آه که روز ها چه زود گذشت و روزگار تخت و نگین پادشاهی را از شاهزاده پروانه ها گرفت . روزگار به زبان او آموخت که (ر) را چطور زمزمه کند اما در ازایش معصومیت زبانش را دزدید ،پروانه سر کلاف امیدش را گم کرد ، وای خدای من خنده های کودکانه ام دیر وقتی است بر لبهایم به مهمانی نیامده اند .خدایا امروز خوب میدانم که سوسک های زشت را برای این آفریدی که به پروانه های لوس و خیالبافی چون من بفهمانی که برای بالهای خوش رنگشان فخر فروشی نکنند .
خدا یا امروز هم خیالی در سر دارم اما نه از جنس رویاهای کودکانه ، امروز رویای من رویای رهایی است ، رویای لحظه ای آرام گرفتن در میان گلبرگهای صورتی .
امروز صدایت کرده ام تا به دستهایم قدرت لمس خیال را بدهی تا مرا با قاصدک های سفید آسمان لاجوردیت هم پرواز کنی ، خدایا عشقم را با من همراه کنی .
پاورقی :
سلام پرانه وار امروز سالگرد تولد توست ، پروانه وار یک سالگیت مبارک .
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
:: کل بازدیدها ::
165340
:: بازدید امروز ::
11
:: بازدید دیروز ::
14
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
عاشق آسمونی:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .
:: مطالب بایگانی شده ::
آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389
:: موسیقی وبلاگ ::