سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرفهای پروانه ای - پروانه وار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروانه وار


86/12/13 ::  9:56 عصر

همیشه دوستت دارم
میخواهم با زیبا ترین واژه های دنیا عظمت و زیبایی تو را به تصویر بکشم ، میخواهم از بین صدها کلمه فقط آنهایی را  برگزینم  که هرگاه بشر آن را زمزمه کرده موجی از احساس بر دلش نقش بسته ، میخواهم از مهربانی تو بگویم از صداقت و وفای تو ، از ترنم وجودت ، از شیرینی کلامت .
میخواهم واژه هایم را با هنرمندی تمام کنار هم بگذارم و ترانه ای بسرایم که وزن و قافیه اش همچون موجهای دریا پر خروش اما منظم و با احساس باشد ،و همچون آینه ای زلال و شفاف نگاه های با معنای تو را منعکس کند قلمم را بر میدارم تا بنویسم اما...
نمیدانم با کدام واژه ‌از تو بگویم که آن واژه  در مقابل عظمت و زیبایی تو همچون برگ پاییزی رنگ خود را نبازد ، نمیدانم چه ترانه ای بسرایم تا بتواند ثانیه ای در مقابل نگاه پر معنای تو تاب بیاورد و وزن و قافیه اش  در هم نشکند .
آه ، اخر واژه ها چگونه میتوانند چشم هایی را وصف کنند که شب با آن شکوه و جلال در حسرت نداشتن آنان جامه سیاه بر تن کرده و هرگاه ابروهایش را میبینند از شدت شرم ، ابر روی کمان مهتاب خود میکشاند .
میدانم با تو فردای من مملو از جوانه هایی است که برای زیارت وجود بی همتای تو   به مهمانی قلب زلالت میایند و رایحه ای از احساس را بر کلبه مان به یادگار خواهند گمارد ،  شبها پروانه ها با بالهای سر خ و ابی خود پوست لطیفت را بر گلبرگها ترجیح میدهند و تک به تک  بر وجودت آرام میگیرند.
پس من نیز قلم را  رها میکنم و همچون پروانه سبکبال و با عشق در کنار وجود پر مهرت جای میگیرم و فقط و فقط ساده ترین و شاد زیباترین کلام بشر را تقدیم تو میدارم:

همیشه دوستت دارم

نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  9:55 عصر

ناجی تنهایی من

 

کنج کلبه ای مخروب تنها و پریشان نشسته بودم، عریانی بدنم را با تاریکی پوشانده بودم ، چوب های خشک دیوار کلبه برایم سرود تنهایی را سر میدادند ، باد از پنجره دست نوازش دژخیمی را بر بدنم می کشید و ترس مرا به رقصی پر التهاب وا میداشت .

مرگ در هر لحظه مرا به مهمانی سفره اش دعوت میکرد تا وجودم را از میوه تلخ نیستی سری کند. شمع را میدیدم که تا نیمه راه دوان دوان پیش آمده بود اما دستهای باد مُهر خاموشی بر آن زده بود و آنرا از رسیدن به مقصد باز داشته بود .

باز به اطراف خود نگریستم ، انگار که شب حکم مرگم را صادر کرده بود و همه برای اجرای آن لحظه شماری میکردند ، به نا گاه باران هم نوایش را سر داد و با صدایش حکم شب را تصدیق کرد. دیگر من هم آماده تسلیم شدن بودم . برای آخرین بار به بالهای نازکم نگاه کردم ، هاله ای از حسرت بر دلم نقش بست ، آخر چرا  بالهای زیبایم سرنوشتی به این شومی داشته باشد .........    همه چیز برای اچجرای حکم مهیا بود....

به ناگه گرمای دل انگیزی را احساس کردم ، نوری کلبه تار گرفته ام را روشنی بخشید ، دستی لباسی به زیبایی بالهایم به بدنم پوشاند و نوازشش را تقدیم وجود محبت ندیده من کرد. سرود تنهایی را خاموش کرد ،‌سفره مرگ را در هم فرو ریخت و در میان صدای باران که حکم شب را تصدیق میکرد ترانه رهایی را سر داد .

به اطرافم نگاه کردم ، فلاکت حکومت شب را دیدم که نور بنیان انرا از هم گسیخته بود و اکنون من نظاره گر سرنوشت شوم او بودم . با غرور خود را در آغوش پر مهر تو رها کردم و بوسه ای را بر سرزمین مقدس گونه های تو به یادگار  گذاشتم .

آری تو بودی ناجی پروانه تنها.


نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  9:53 عصر

من و بارون

 

من همیشه بارونو خیلی دوست داشتم. اخه هر وقت بارون می باره بالای قشنگمو باز میکنم تا قطره های بارون هر چی سیاهی و زشتی رو از روی اونا پاک کنن.

بارونو خیلی دوست دارم چون احساس میکنم سرنوشت من و بارون شبیه هم  هستش . میدونی اون قطره های بیچاره هم از همدمشون ابر جدا میشن و با حسرت روی زمین جون میدن ،دونه های بارون هم مثل دل من زلال و پاکن ولی وقتی میان رو زمین ، زمین انچنان سیلی محکمی بهشون میزنه که بیچاره ها ریزه ریزه میشن و همونجا می افتن . مثل قلب من که وقتی تو رفتی خرد شدو ریزه ریزه هاش رو زمین ریخت.

اما میدونی قشنگترین شباهت من و بارون کجاست ؟!!! زمین با همه بی رحمیش وقتی ریزه ریزه های بارونو میبینه که دارن جون میدن دلش به رحم میادو از کاری که کرده پشیمون میشه و برای اینکه کارشو جبران کنه همه اون ریزه ریزه هارو جمع میکنه ، اونا رو دوباره کنار هم میذاره و از اون قطره های کوچولو یه رود بزرگ و پر اب میسازه مثل تو که دوباره پیشم برگشتی ، ذره ذره قلب شکستمو دوباره کنار هم گذاشتی و از پروانه دلتنگ و پریشون مثل گذشته یه پروانه قشنگ و مهربون ساختی  تو اومدی پیشمو دستای کوچیک منو دوباره تو دستای گرمت گذاشتی دوباره بهشون نرمی و لطافت دادی دوباره بهشون قدرت زندگی کردن دادی ، با صفای وجودت همه دلتنگیارو از دلم پاک کردی و کاری کردی که من همه گذشته رو فراموش کنم تو هم مثل زمین کارای گذشتتو جبران کردی..و الان منو تو باهم زیر بارون داریم قدم میزنیم

 

باز صدای بارونه

این صدای مستونه

باز میخواد که با ابرا

صادقونه بنشونه

عشق رو تو این دل دیوونه

باز صدای رقص ابر

توی گوش یک حیرون

توی گوش یک عاشق

توی گوش یک مجنون


نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  9:52 عصر

امید به مهمانی امده و گرد و غبار غم را زدوده است سیاهی ها رخت بر بسته اند  و نور در دلم موج می زند

از وقتی اومدی پیشم

ای مست تو پروانه ها ، بی تاب تو ثانیه ها

ای ساقی میخانه ها، ترنم الاله ها

شب بوی باغ دل من ، سرخی خون رگ من

تو وجودم خونه داری ، مثل بهار مثل چمن

با تو دیگه تار نمیشه شبای بی مهتاب من

شیشه تنهایی شکست ،‌اون بغضای نیمه شبم با تو دیگه بارشو بست

دیگه کنج دل من غبار غم جا نداره

 جاش یه تیکه نور جنس خودت یه لونه بزرگ داره
قصه کابوس سیاه، پاهای خسته میون راه

انگار دیگه سر اومده ، شبا شده یه پارچه ماه

از وقتی اومدی پیشم بلبله باز قصه میگه

قصه پروانه و گل با صد ناز و عشوه میگه

آسمونه آبی شده ، خنده ها با معنی شده

حالا دیگه گریه هامون اونام از سر شادی شده

تو کلبه کوچیکمون سیاهی جایی نداره

ساعتمون خواب نمیره وقتی که بارون میباره
نوشته ها رنگی شدن ، بدون دلتنگی شدن

شعرای سفید و بی قافیه اونام با معنی شدن

ستاراه آیندمون باز داره چشمک میزنه

میدونی که باز تو پیشمی مثل گلا بی بهونه

بالای پروانه ما باز دوباره قشنگ شده

دستای تو از آسمون بهش خال سرخابی داده


نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  7:42 عصر

بازی کاش

کاش من هم جزئی از هوایی بودم که تو انرا استشمام میکردی تا در جای جای وجودت به جریان در  می امدم و خود را ذره ای از وجود پاک تو میپنداشتم. کاش من نیز گلبرگی  از باغ گلِ نقش بسته بر پیراهنت بودم تا در هر لحظه خود را در اغوشت احساس میکردم .

کاش من هم ذره ای از انعکاس و شفافیت چشمه را داشتم تا شاید لحظه ای نگاه چشمانت را به خود معطوف میکردم . کاش خداوند عطری همچون سیب به من عطا میکرد تا هر از گاهی چند به مهمانی نفس های پر مهر تو می امدم . کاش مرا پروانه نمی نامیدند تا کوچک و سر افکنده گوشه نشین کلبه عشق تو نمیشدم .

ای کاش و صدها کاش و هر روز کاش های بی سرانجام در ذهن من ای پیچد اما هرگز هیچ یک از این کاشها به حقیقت نخواهد رسید . همه این کاشها در همان لحظه جوانه زدن همچون شکوفه ای که در زمستان هوس تولد را میکند جان میسپارند و سایه حسرت را در قلب من به یادگار می نهند.

خیالها، رویاها و تبسم ها جان خود را به وحشتها ، کابوس ها و بغض های سنگین میدهند و قلب مرا هر روز و هر روز افسرده تر میسازند . این است سرنوشت بازی کاشو کاشها در سرزمین عشق.


نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  7:37 عصر

تشنه عشق

توی تنهایی و گریه

توی اشک وتوی ناله

توی سردی زمستون

تو نگاه خیس بارون

تو طلسم تار شبها

تو سکوت و مرگ دریا

تویصدای گنگ ابرا

توی تک تک نفسها

توی مرگ اشک چشمام

تو سراب مات فردام

توی تک بیابون شعر

توی این دنیای بی مهر

توی اون باغچه خشکم

توی این دل شکستم

تو غبار سرتوشتم

توی مرگ سرخ عشقم

توی جاده خشک خاموش

تو دل عاشق بی هوش

همه جا میگم با فریاد

منم اون مثال فرهاد

تشنه وقار عشقم

زنده با  شرار عشقم

شدم یه پروانه خاموش

نمیشم هرگز فراموش


نویسنده : پروانه عاشق(امید)

86/12/13 ::  7:36 عصر

امروز میخوام واسه اونی که خیلی دوستش دارم ، ائنی که حاضرم واسه یه لحظه دیدنش هر کاری بکنم ، واسه اونی که همه دنیای منه یه نامه بنویسم .

میدونم این نامه هیچ وقت بدستش نمیرسه و اون هرگز نمیخونتشاما اینجوری شای د یه خورده دلم اروم بشه .

تمام تلاشمو میکنم تا دست خط خرچنگ قورباغه ایمو یه خورده بهتر کنم اما نه با همون خط همیشگی خودم بههتر میتونم اون چیزی رو که تو دلمه بنویسم.

به نام انکه دل را مخزن مهرو محبت نهاد

عزیزم همه ادما وقتی همدگه رو میبینن ، وقتی میخوان با هم ارتباط برقرار کنن به همدیگه سلام میدن ، من و تو از این قانون جدا نیستیم پس اول کلام یه سلام تقدیمیت میکنم یه سلام مثل اون اولین سلامی که تو بهم دادی یادنه چه جوری بد ، اروم اومدی جلو درست حر سینشو سه بار تکرار کردی بعدشم بقیه کلمه رو با سرعت زمزمه کردی  سس سلام .

اون سلام تو بهترین سلامی بود که شنیده بودم یه سلام گرممثل شنای افتاب خورده ساحل ، زیبا مثل دونه های خوش رنگ انار ، پاک مثل شبنم روی برگ گل ،خوشبو مثل شکوفه های سفید نارنج.

این از سلام حالا میخوام حالتو بپرسم اما من میخوام فقط از احوال دلت بپرسم ، میخ.ام بدونم هنوزم دلت یه ذره اون گوشه گووشه ها یه جا واسه من داره یا نه وقت اجاره ما دیگه تموم شده و مارو انداخته تو کوچه.

خوب بعد سلام و احوالپرسی واسه چند لحظه هم که شده فکر کنم تو الان پیش منی توی یه باغ سرسبز داریم قدم میزنیم من دوباره شیطنتم گل میکنه و شروع میکنم به دویدن با صدای بلند داد میزنم اگه میتونی بیا منو بگیر . تو هم یه نفس دنبالم میدوی . از دویدن که خسته شدیم میریم روی یه تابی که روی شاخه یه درخت بزرگه میشینیم ، دستمو میاندازم دور گردنت ، سرمو رو شونت میذارم و تا عمق وجودم عطرتو استشمام میکنم ? اونجا دوست دارم تو واسم حرف عاشقونه بزنی ، همون کلماتی رو که منو تا اوج به پرواز در میاره تو ی گوشم زمزمه کنی :

-         پروانه میدونی چرا اینقدر دوست دارم

-         چرا؟؟؟

-          چون تو زیباترین ، ظریف ترین و پاک ترین پروانه دنیا هستی ، پروانه هر وقت به صورتت نگاه میکنم مثل اینکه دارم میون یه دریا با موجای اروم پارو میزنم ? نفسات مثل نسیمی میمونه که داره مجا رو اروم اروم به ساحل میرسونه . چشمای قشنگت فانوس دریایی منه  اگه یه لحظه خاموش بشه راهمو تا ابد گم میکنم ، پروانه میدونی شبنم روی گلبرگ نشونه چیه ؟ وقتی تو پیش گلا میری گلا از قشنگی تو خجالت زده میشن و شرمشونو با شبنم نشون میدن . اخه هر وقت گلا ی قشنگتو میبینن تا ته دلشون احساس کوچکیو کمبود میکنن .

-        از رو تاب  با ناز و عشوه بلند میشم اروم اروم پاهامو از رو زمین بلند میکنی و منو  تو بغلت میگیری منو تا لی چشمه میبری ، رو پاهات میشینمو  تو با موهام بازی میکینی . همونجا سرمو رو سینت میذارمو  و خوابم می بره ..............

 

 

خوب خیال بافیام تموم شد نمیدونم برمیگردی پیشم یا نه ولی اگه یه روز برگشتی دوست دارم این رویامو هر چند یه گوشه کوچیکشو به حقیقت تبدیل کنی اخه هر شب به این امید  چشمامو میبندم که تو صبح پیشم باشی .

خوب دیگه باید کم کم ناممو تموم کنم هر چند که هیچ وقت دوست ندارم این کارو بکنم  باهات خداحافظی نمیکنم، این کارو از خودت یاد گرفتم، یادته وقتی تو هم از پیشم رفتی باهام خداحافظی نکردی  پس بدون خداحافظی مینویسم پایان ......

 

خوب  ناممو چه طوری به دستش برسونم من که هیچ ادرسی ازش ندارم

صبر کن شاید دوستم قاصدک بتونه اینکارو برام انجام بده اما نه اونم مثل خودم اونقدر ضعیفه که انجام دادنش براش خیلی سخته . پس بازم این نامه رو هم مثل بقیه نوشته های بیخودیم  مچاله یکنمو میاندازمش تو سطل اشغال  چون میدونم هیچ وقت اون برنمیگرده هیچ وقت .

 

به امید چه زنده ام هرگز ندانم

به تمنای چه میخواهم بمانم هرگز ندانم

دفتر عشق را سطر سطر مینویسم

شاید برای ان زنده ام باز هم ندانم


نویسنده : پروانه عاشق(امید)

<      1   2   3   4   5      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
165342


:: بازدید امروز :: 
13


:: بازدید دیروز :: 
14


:: پیوندهای روزانه::

:: درباره خودم ::

پروانه وار
پروانه عاشق(امید)
نام من پروانه پیشه ام تنهایی جسم من کوچک ،قلب من زلال آب بالهایی دارم به زیبایی لحظه وصال روزگارم رنگارنگ گاه آبی ، گاهی زرد گاه سیاه ، گاه فراتر ازهر رنگ تک قلمی دارم، گاه گاهی مینویسم از اندوه این دل تنگ از صدای زجه شب من امیدی دارم یک امید شیرین زنده ام با تبسم این امید من وصال را از امید میخواهم

:: لینک به وبلاگ :: 

پروانه وار

:: دوستان من ::

عاشق آسمونی
● بندیر ●
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
تفریح و سرگرمی و آموزش های مختلف
آدمکها
نور
سوماموس
مبانی مهندسی کامپیوتر
بهونه های بارونی
* روان شناسی ** ** psychology *
ریکی
لیلی
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان متالورژی
عشق سرخ
حب الحسین اجننی
آوای ققنوس
یادداشت های عاشقان جوان
عــــشقـــــولـــــک
در قلمرو سکوت
امیدزهرا omidezahra
ESPERANCE
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
همسفر عشق
lovlyworld
اضطراب و پرخاشگری و افسردگی
اقاقیای من
دیــار عـاشقـان
مشاوره و مقالات روانشناسی
بگذار تو معشوقم باشی
بیشه عشق
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
قدرت شیطان
بهترین وبلاگ سرگرمی ، تفریحی
.•¤ خانه آرزو ¤•.
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
اس ام اس عاشقانه
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
زیر آسمان خدا
سرزمین آرزوها
انتظار
**** نـو ر و ز*****
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
Lovely
جاده خدا
آسمان عطش
عارفانه ها و عاشقانه ها
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
زندگی برای عشق
زندگی
بزرگترین ژرتال دانلود پارسی زبانان
سامانتا
سکوت مرگبار
کورسو
دیوونه خونه من
خاطرات یک دانشجوی مشروط
دختر خیره سر
سکوت دل (نغمه )
پسر کاتاتونیک - داستان کوتاه
پاتوق عاشقان
فصل بارونی
پسر بارانی
سکوت دل (ابجی مرژی)
سکوت (ناگفته های ناتمام)
بهار من
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
omid(love)sara
شناسنامه یه زندونی
تنهایی
دانلود بهترین موزیک ها با محمد
ازمان مجازی تجاری و بازرگانی
عشق به خدا
حکایت هجران
دنیایی برای بودن با فرشته آسمانی
یه موج عاشق
هر چه می خواهد دل تنگت اینجا هست
شالی شالیم/م-ر
آبی اسمان
ترانه های تنهایی
هیام
ساز و برگ
هرچی بخوای پیدا میشه
تقدیر و زندگی
ترنج خاتون
شعر و شاعری
همیشه غایب
آخرین اخبار فوتبال ایران
اشک هایم را کجا خواهی نوشت
کلبه فرهنگی حسین اکبری نودهی
تیر باران عشق
غم تنهایی
به نام خداوند عشق وزیبایی
عقده دل
تبلیغات رایگان
پسران آفتاب 21
آسمان غمگین است (ماشی خانوم عزیز)
یاران مهدی (عج)
صبا رایانه ( یه وبلاگ خوب و دوست داشتنی)
سلام خشک شده(زهره عزیز)
همیشه عاشق
انتظار (فرشته خانوم گل)
آفتاب شرقی
مرد تنها (غم قطره)
چرندوپرند
diplomacy
شعر
پسران جوان
آریستا پورتال جامع ایرانیان

:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::

حرفهای پروانه ای[32] . درد دلهای پروانه ای[26] . فصل امید[4] .

:: مطالب بایگانی شده ::

آرشیو میهن بلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1388
تا قبل شهریور 1389

:: موسیقی وبلاگ ::

سفارش تبلیغ
سفارش تبلیغ
C:\Documents and Settings\OmidGs\Desktop\00.html